رادمهرم پسر دوست داشتني مادر خيلي وقته كه نتونستم به اين مكان عاشقانه مان سربزنم قصور من رو ببخش نازنينم ،نه اينكه نخوام و دوست نداشته باشم حالم مساعد نبود نازنينم يلداي امسال مريض شدي آبله مرغان اومد سراغت و حسابي درگير اين بيماري شدي اولش ترسيده بودي و وقتي بهت توضيح دادم آروم تر شدي هر روز خودت رو تو آينه نگاه مي كردي و كلي غصه مي خوردي چند روز قبل از يلدا در مدرسه مراسم داشتين كه همون روز حالت بد شد و نمي خواستم كه بري با سماجت رفتي و زودتر اومدم دنبالت و خوابيدي وقتي بيدار شدي ديدم اولين نشانه هاي اين ويروس تو صورتت مشخص شده و حدس زدم كه آبله است و فوري بردمت دكتر و گفت بله آبله گرفته و پانزده روز مرخصي استعلاجي داد هر روز...